نگاره ی ایران کنونی
گستره و دامنه ی جغرافیایی
نام های موسیقایی موسیقی دستگاهی ایران
پیشگفتار
در اینجا تنها نامهایی که گونه ای گستره ی جغرافیایی فرهنگ موسیقایی ایران بزرگ را آشکار میسازند آورده خواهند شد. ایران بزرگ یا همان ایران زمین و یا ایران شهر گستره ی جغرافیایی و پهنه ی فرهنگی (شهرنشینی) فلات ایران و جلگه های کناری آن است. این نامها نام شماری از گوشه ها و یا آوازهای موسیقی دستگاهی خواهند بود. چیدمان نامها بر پایه ی بندواژه های نویسه ی زبان پارسی خواهد بود. در پی هر نام هر آن داده ای که در پیوند با زمینه ی سخن ما باشد آورده خواهد شد.
دوست دارم اینجا با پافشاری بسیار یادآوری کنم که خواست من تنها نشان دادن پهنه ی جغرافیایی موسیقی دستگاهی ایران که در گذر زمان پدید آمده است وگرنه به هیچ روی سخن از چیرگی مردمانی بر مردمان دیگر نیست اینجا تنها سخن از داد و ستد فرهنگی میان مردمان سرزمینها و فرهنگهای گوناگون است همانگونه که در فرهنگهای دیگر نیز جای پایی از فرهنگ مردمان رنگارنگ سرزمین ایران دیده می شود. شاید خوب باشد که بدانید پژوهشهای نزدیک دیرین مردم شناسی نشان داده که مردمان امروزی روی زمین ریشه در خشکی آفریقا دارند و از آنجا به جاهای دیگر جا به جا شده اند.
آذربایجانی: گوشه ایست در دستگاه ماهور. پیرامون ریشه ی واژه ی آذربایجان بیشتر سخن خواهیم گفت زیرا که با نامگذاری ساختگی کشور نوپا با واژه ی آذربایجان گونه ای گمراهی در اندیشه ها پدید آمده است. آذربایجان نام ایالتی از ایران که آن را آذر و آذرباد و آذربادگان و آذرباذگان و آذربایگان و آذربیجان و اَذْرَبیجان بر وزن عندلیبان نیز نامند. معجم البلدان. آذربایجان در قدیم از شمال به ارّان و از جنوب غربی به آشور و از مغرب به ارمنستان و از مشرق به دو ایالت مغان و گیلان محدود میشده و پای تخت آن شهر گنجک بوده است در تخت سلیمان در جنوب شرقی مراغه و عرب آن را کزنا و یونانیان گازا مینامیده اند. آذربایجان فعلی محدود است از شمال برود ارس و از مغرب به ارمنستان و کردستان ترکیه و از جنوب به کردستان و خمسه و از مشرق بکوههای طالش و مغان. لغت نامه ی دهخدا. اکنون برای روشنگری بیشتر کمی پیرامون اران نیز داده هایی می آوریم که در شمال رود ارس میباشد. اران اقلیمیست در آذربایجان همانجا که امروز از راه تسمیه ی جزء به اسم کل روسها بدان نام آذربایجان داده اند. صاحب برهان قاطع گوید: ولایتی است از آذربایجان که گنجه و بردع از اعمال آنست. بی تشدید هم گفته اند. ولایتی است کثیرالاطراف در شمال غربی رود ارس و آنکه این سوی رود ارس باشد مقابل اران ابخاز نامند بتقدیم باء بر خاء. نام ولایت بزرگی است که بردع و گنجه و شمکور و بیلقان از شهرهای آنست و بین آن و آذربایجان رود ارس جاریست. یاقوت گوید: ارّان بفتح و تشدید راء و الف و نون اسمی است اعجمی که بولایتی وسیع و بلاد بسیار اطلاق شود از جمله جنزه که عامه آنرا گنجه گویند و برذعه و شمکور و بیلقان. و بین آذربیجان و ارّان نهریست که آنرا ارس گویند و مواضعی که در مغرب و شمال آن واقع شده جزو ارّان محسوب میشود و آنچه در جهت مشرق واقع شده جزو آذربایجان است. لغت نامه ی دهخدا.
آشوراوند . آشور یا آشورآوند گوشه ای است در دستگاه ماهور و راست پنجگاه . آشور از کشورهای باستان بود که سراسر بلاد دجله ی میانه را فرا می گرفت و بنام یکی از الهه های آن کشور و نخستین پایتخت آن خوانده میشد . مردم آن همچون بابلیان ( کلدانیان ) از نژاد سامی بودند و بزبان آنان سخن می گفتند . با ملتهای همجوار خود زدوخورد میکردند و مدتی زیر فرمان کلدانیان بودند . کشور آشوریان در روزگار تیگلات پیلرز سوم و سارگن دوم و سناخریب و آشور بانیپال به اوج عظمت نائل آمد از اینرو سلاطین آن تا مصر پیش رفتند و سیادت بر آن سرزمین را بدست آوردند . سرانجام نینوا پایتخت دوم آن قوم در زیر حملات مادها و بابلیها سقوط کرد و نام آن کشور از روی زمین برافتاد . از اعلام المنجد . پسوند آوند دارا بودن را میرساند پس آشورآوند میشود آنچیزی که از آن آشور است و ریشه در آشور دارد .
باوی: گوشه ای در دستگاه همایون است. نام طایفه ای از الوار فارس است که در جانب ولایت کوه گیلویه نشسته اند و محل سکونت آنها را باشت نوشته اند. (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ) نام دهستان مرکزی از شهرستان اهواز در مشرق کارون. حدود: از شمال به شوشتر و از خاور به رامهرمز. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج ششم)
بختیاری: بختیاری گوشه ای است در دستگاه همایون. نام ایلی است در ایران که میان اصفهان و شوشتر مسکن دارند. ایل بختیاری در ابتدای مشروطه خدمت به آزادی ایران کردند. (فرهنگ نظام). نام طایفه ای که در پائین اصفهان و خوزستان منزل دارند و بیشتر آنها صحرانشینند. ( ناظم الاطباء ). قوم بختیاری محل و مکان معینی از قدیم الایام تا چند سال اخیر نداشتند و ییلاق و قشلاق میکردند و در مکانهای مختلف مانند فارس و خوزستان رفت وآمد داشتند، اکنون در همان محلهای سابق خود خانه ساخته و منزل نموده و زراعت می کنند. دو ایل در بختیاری موجود بوده است: چهارلنگ و هفت لنگ. این اقوام بیشتر در چهارمحال اصفهان و رامهرمز و شوشتر و دزفول وقلعه تل مال امیر ( ایذه ) و باغ ملک و مسجدسلیمان سکنی دارند. (جغرافیای غرب ایران ص 83).
بیات راجه: بیات راجه گوشه ای است در آواز اصفهان و دستگاه نواه. بیات نام شعبه ای از موسیقی. (آنندراج) (غیاث) تونمای واژه ی بیات در پیوند با واژگان موسیقایی کمی ناروشن و گنگ است ولی شاید بتوان آن را تیره، تبار، دودمان و یا گروهی از مردم با همبستگی های زبانی، فرهنگی و آیینی دانست. برای نمونه آواز بیات کرد میشود آواز دودمان کرد. و اکنون پیرامون واژه ی راجه: راجه لقب کسی را که در قسمتی از هند حکومت داشته است. (از ناظم الاطباء) راجه از واژه ی سانسکریت راجَن می آید. پس شاید بیات راجه آن موسیقی و آهنگی را گویند که در پیوند با راجه ها یا شاید موسیقی که برای راجه ها نواخته میشده است، باشد. بیات راجه را به ریخت بیات راجع نیز آورده اند که پیوندی با سخن ما ندارد و در اندیشه ی من بیات راجه ریخت درست نوشتاری این گوشه است.
بهبهانی: گوشه ای در دستگاه همایون است و در دنباله و مایه ی شوشتری از علی ساغری زاده. بهبهان نام شهری است از بلاد فارس که در نزدیکی رودخانه ی خیرآباد واقع شده است. و آن ولایت بیشتر کوهستانی و رعایای آن طوایف الوارند و آن کوهستانات را کهکیلویه گویند. و پارسی آن بمعنی به از بهتران است. (از انجمن آرا) (آنندراج) بهبهان از طرف شمال برودخانه ی کارون از باختر به شهرستان اهواز و خرمشهر و از جنوب به خلیج فارس و شهرستان شیراز و از خاور به شهرستان شیراز محدود است.
بیدگانی: گوشه ایست در آواز دشتی. شاید در هیچ جایی بیدگانی را بیدکانی ننوشته باشند ولی اگر بیدگان ریخت دگرگون یافته ی بیدکان و یا وارون آن درست باشد می توان داده هایی که درباره ی واژه ی بیدکان داریم را سودمند دانست. بیدکان یا بیدَکان، روستایی از توابع بخش جِره (گره) و بالاده شهرستان کازرون در استان فارس ایران است. آبشار بیدکان در بخش لاران شهرستان شهرکرد و در جنوب غربی روستای هارونی استان چهارمحال و بختیاری واقع شده است.
دناسری: گوشه ای در دستگاه همایون است و دگرگون شده ی واژه ی دهناسری. عملِ گیسو نوایی است از موسیقی که به هندی دهناسری گویند. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). راگ دهناسری جایگاهی برجسته در آیین سیک دارد. اینگونه که پیداست گویش درست این واژه دهَناسَری است.
راک: پیش از آنکه به واژه ی راک بپردازم دوست دارم یک نکته ی درخور دانستن را یادآوری کنم و آن اینکه کشور کنونی پاکستان کشوری نوپا می باشد که در سال هزار و نه سد و چهل و هفت مسیحی از سرزمین هندوستان جدا شده و پیش از آن بخشی از سرزمین هندوستان بوده است و زمانی که سخن از موسیقی هندوستان می کنیم به راستی گفتار ما از موسیقی و فرهنگ سرزمین همسایه ی ایران است. گوشه ی راک گوشه ای درخور در موسیقی دستگاهی ایران است که به ریختها و نام های گوناگون در دستگاه ماهور و راست آمده است. این واژه برگرفته از واژه ی راگَ سانسکریت و یا راگ هندی است. راک کشمیر و راک هندی دو گوشه از گوشه هایی هستند که در آنها واژه ی راک آمده است.
رامکلی: رامکلی گوشه ای در آواز ابوعطا است. رامکَلی یک راگَ برای پگاه در موسیقی هنری شمال هندوستان می باشد. اینگونه که پیداست از راگ های بسیار کهن نیز می باشد. این گوشه از حسین خان اسماعیل زاده آورده شده است.
راوندی: گوشه ایست در دستگاه همایون و راست. راوند شهری است نزدیک کاشان و اصفهان که حمزه گفته است اصل آن راهاوند بمعنی خیر مضاعف است. (از معجم البلدان ج 4). راوند نام جاییست از توابع قزوین. (برهان) (آنندراج ) (انجمن آرا). و هم شهری قدیمی است در موصل. (از معجم البلدان ج 4). یادآوری میکنم که نمی توان بی چون و چرا راوندی را با یکی از این نامهای جغرافیایی خویشاوند دانست ولی شاید شهر راوند نزدیک به کاشان را بتوان به این گوشه ی موسیقایی پیوند زد. راوند افزون برین گونه ای ریواس نیز است.
رُهاوی: گوشه ای است در دستگاه شور، دستگاه نوا، آواز اصفهان و دیگر. منسوب به شهر رُهاء، مرکز سریانی های مسیحی است که در قرن دوم و سوم اسلامی از مراکز بزرگ علمی بوده و جالب اینکه دنباله ی گوشه ی رهاوی را مسیحی نیز گفته اند. رهاء، شهری است در جزیره مابین موصل و شام که اکنون معروف به اِدِسا می باشد. (ناظم الاطباء). رهاء شهری است خرم و بیشتر مردمان وی ترسایان اند و اندر وی یکی کنیسه است که اندر همه ی جهان کنیسه ای از آن بزرگتر و آبادان تر و عجب تر نیست و سواد (سرزمین) ی خرم دارد و اندر وی رهبانان اند. (حدودالعالم ). شهر قدیم و پرثروتی بود در بین النهرین شمالی ، و یونانیان آن را ِادِسِ می نامیدند و امروزه به اورفا معروف است و در جنوب شرقی ترکیه جای دارد. این شهر در زبان سُریانی اورهَیْ و در آرامی اورهای نامیده میشود. گوشه ی رهاوی را راهُوی و رهاب نیز گویند.. یادآوری می نماییم به کاربردن بندواژه ی و به جای بندواژه ی ب در زبان پارسی در جاهای دیگر نیز دیده شده است برای نمونه گوشه ی گبری، نیز گَوْری نوشته میشود.
زابل: گوشه ای است در دستگاه چهارگاه و سه گاه. نام ولایت سیستان است. (برهان قاطع) نام ولایتی که آن را نیمروز نیز خوانند و زاول نیز لغت است. (شرفنامه ی منیری ). در زمان کیانیان آن ولایت با سیستان و سند، در زیر حکم گرشاسب و زال و رستم بوده بدین سبب رستم را زابلی میگفتند و سلطان محمود را که در غزنین تختگاه داشت ، نیز زاولی می نامیدند، چنانکه فردوسی گفته: خجسته درگه محمود زاولی دریاست. (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)
شوشتری: گوشه ای است در دستگاه همایون. واژه ی شوشتری خویشاوندی آن را بام شهر شوشتر نشان میدهد به مانند قلم نی شوشتری. شوشتر شهری کهن در استان خوزستان است و در دامنه ی کوههای زاگرس آرام گرفته است. شوشتر با نام پایتخت سازه های آبی جهان شناخته میشود. گوشه ی شوشتری گردان نیز برگرفته از نام این گوشه میباشد.
طوسی: طوسی یا توسی گوشه ای است در دستگاه ماهور که نباید آن را به نادرست با نصیرخانی یکی گرفت. هر آن چیزی که در پیوند با طوس یا توس باشد به مانند فردوسی طوسی، اسدی طوسی و خواجه نظام الملک طوسی. طوس . ناحیتی است (به خراسان ) و اندر وی شهرکهاست چون طوران و نوقان و بروغون و رایکان و بنواذه و اندر میان کوههاست و اندر کوههای وی معدن پیروزه است و معدن مس است و سرب و سرمه و شبه و از وی دیگ سنگین و سنگ فسان و شلواربند و جورب خیزد و به نوقان مرقد مبارک علی بن موسی الرضاست و آنجا مردمان به زیارت شوند و هم آنجا گور هارون الرشید است. (حدود العالم ).
عراق: گوشه ای است در دستگاه ماهور، همایون و نوا و هم گوشه ای است در آواز افشاری. عراق سرتاسر کناره ی نهر یا دریا را گویند و گرفته شده از اراک پارسی است. در سده های میانه به منطقه ی پایین بینالنهرین، عراق عرب و به مناطقی که در شرق عراق (شامل بخش های مرکزی و غربی ایران) جای داشتند عراق عجم میگفتند (دانشنامه ی ایرانیکا) و به این دو با هم عراقین گفته میشد. همان است که از مقر خلافت لقب سلطان العراقین به سلجوقیان داده شد.
کهگیلویه: گوشه ایست در دستگاه چهارگاه از ردیف گردآوری و سازمان داده شده به دست موسی خان معروفی از پیشینیان خود و گویا در پرده ی منصوری است. شهرستان کهگیلویه از شمال با شهرستان لردگان استان چهارمحال و بختیاری، از شمال شرقی با شهرستان مارگون، از شمال غربی با شهرستانهای دزپارت و باغملک استان خوزستان، از غرب با شهرستانهای لنده و بهمئی، از شرق با شهرستان بویراحمد، از جنوب شرقی با شهرستان چرام، از جنوب با شهرستان گچساران و از جنوب غربی با شهرستان بهبهان استان خوزستان همسایه است. مردم شهرستان کهگیلویه از اقوام لر هستند.
گیلکی: گوشه ایست در آواز دشتی و ابوعطا. در موسیقی یکی از آهنگهای شور است. (فرهنگ نظام ). گیلکی به هر آن چیزی که در پیوند با گیلک باشد گفته میشود. گیلکی زبانی ایرانی از شاخه ی هند و اروپایی و یا هند و آریایی است. زبان و یا گویش مردم گیلان. گیلان . مرکب از گیل به اضافه ی ان ،پسوند مکان ،در پهلوی گلان. یعنی مملکت گیل ها و نزد یونانیان گلا. (واژه نامه ی دهخدا).
ماوراء النهر: گوشه ای است در دستگاه راست پنجگاه که از میرزا حسینقلی آورده شده است. مخفف ماوراءالنهر به معنی آنچه آن روی رود باشد. چون ملک توران از ایران آن روی رود جیحون واقع است لهذا ملک توران را ایرانیان عربی دان ماورء النهر نامند. (غیاث ) (آنندراج ). فرارود یا همان ماوراء النهر سرزمینی بوده است در شمال رود جیحون بین رود سیحون و جیحون شامل بخارا، سمرقند، خجند، اسروشنه و ترمذ. رود جیحون را آمو دریا و سیحون را سیر دریا نیز نامند. مدت پنج قرن بزرگترین مهد تمدن ایران و مرکز حکومتهای ایرانی و تا دوره ی قاجاریه تابع حکومت مرکزی ایران بوده است.
مرودشتی: گوشه ای در دستگاه همایون که در ردیف گردآوری شده به دست موسی خان معروفی آمده است. قسمی از موسیقی و آن در شوشتری زده می شود. (یادداشت شادروان دهخدا). گوشه ای از مهدی نوایی در دستگاه همایون، مایه ی شوشتری (یادداشت شادروان فرامرز پایور). مَرودَشت شهری در شمال استان فارس و مرکز شهرستان مرودشت است. ویرانههای استخر و کاخهای تخت جمشید، بخشی از تاریخ این شهر را به نمایش میگذارند.
میگُلی: گوشه ای است در دستگاه همایون و اینگونه که پیداست در دنباله ی گوشه ی شوشتری و مایه ی آن نواخته میشود. میگلی دهی است از دهستان کوهمره سرخی استان فارس.
نستاری: گوشه ای آهنگین چرخه ای در دستگاه نوا که به ریختهای نستوری و نسطوری نیز آمده است. نسطوری. ترسایی. (برهان قاطع) (آنندراج). منسوب به نسطور. پیرو فرقه ی نسطور. (حاشیه ی برهان قاطع چ معین). نسطوریوس اسقف قسطنطنیه پایه گذار شاخه ی نستوری از آیین ترسایی می باشد. در زمانی کلیساهای نستوریان در جاهای گوناگون ایران و هم جاهایی از فرارود برپا بود.
نیشابورک: گوشه ای است در دستگاه ماهور و نوا نواخته میشود. نیشابور: یکی از شهرهای استان خراسان می باشد. ریختهای دیگری نیز از واژه ی نیشابور یافت میشود که چندی از آنها را اینجا می آوریم: نیشاپور . نشاپور . پهلوی: نیو شاهپور که ریخت نخستین آن نیوک شاهپورهر است. ساخت این شهر را از شاهپور یکم دانسته اند و آن را یکی از چهار شهر بزرگ خراسان کهن گفته اند.
نمونه ای از نگاره ی شاهنشاهی ایران اشکانی
تنها برای دریافت پهنه ی ایران در زمانه ای دیگر
دیدگاهی درخور درنگ و اندیشه پیرامون موسیقی دستگاهی ایران
از موسیقی شناس گرامی سرکار هرمز فرهت