بانوی نوازنده ی تار

 

پیشنهادهایی برای ورزش تار ایرانی

همراه با نمونه هایی از هنرهای نوازندگی

 

دیباچه

در این نوشتار تلاش خواهم کرد که از بخشی از دیده ها و شنیده های خودم در پیوند با ورزش تار که در جاهایی برای سازهای دیگر نیز می تواند سودمند باشد سخن بمیان بیآورم با این آرزومندی که به کار آیند. پیش از آغاز ورزش ساز آگاه و هوشیار باشید که از آمادگی بایسته ی تنی و روانی برای پرداختن به ورزش ساز برخوردار هستید و هم اینکه با خود آگاهی بسیار بالایی به ورزش ساز خواهید پرداخت. این سخن چنین میرساند که در هنگام ورزش تار از هر آنچه که بر شما می گذرد آگاه باشید. اگر دریافتی از خستگی دارید یا که فشار بی جایی به خود می آورید، اگر انگشتان شما در هنگام نواختن و یا ورزش ساز ریخت نابهنجاری به خود میگیرند و یا دچار گرفتگی میشوند و هر آن دریافتی که از کاستی در تن و روان می بینید باید که برای برون رفت از آنها چاره ای بیاندیشید وگرنه یا ورزش تار شما بازده خوبی نخواهد داشت و یا که روزی روزگاری دچار نارسایی آزاردهنده ای در هنگام نوازندگی خواهید شد و در پی آن دچار دشواری در زندگی موسیقایی.

فراموش نباید کرد که اینگونه ورزش بخشی از راه رسیدن به جایگاهی بالا از نوازندگی است. گوش فرادادن به کارهای رامشگران برجسته ی کهن، کار کردن روی ردیف موسیقی دستگاهی، کارکردن روی هنر دونوازی با ساز کوبه ای، ورزش هنر همراهی آواز و دیگرْ، بخشهای دیگری از پویایی هایی هستند که نوازنده برای نوازنده ی هنرمند شدن نیاز به پرداختن به آنها دارد.

تلاش خواهم کرد نمونه های نواخته شده را نیز که گاه با نوانگاری همراه است در میان نوشته ها بگنجانم تا که دریافت روشن تری از زمینه ای که از آن سخن می گوییم به دست آوریم. یادآوری دیگر اینکه این نوشتار برای کسانی است که آشنایی با نوازندگی تار دارند همان است که از پرداختن به زمینه ها و نکته های ساده و آغازین چشم پوشی شده است مگر در جاهایی که نیاز باشد. برای نمونه اینکه تریل یا بسامد میان دو نوای کنار هم چیست خواننده ی گرامی خود می تواند به آسانی از سرچشمه های بسیاری پیرامون آن دانسته های خوبی پیدا کند.

 

چند پیشنهاد فراگیر

هر آن ورزشی به مانند یوگا که برای آرامش درون، بالابردن توانایی، نرمش و سازگاری ماهیچه های تن و بویژه گونه ی نشستن بهتر سودمند باشد پیشنهاد میشود.

گونه ی نشستن درست به ما کمک می کند که روی تار خم نشویم و اینکه بر ساز خود در هنگام نواختن چیره شویم به گونه ای که تا جایی که می شود ساز در ما هیچگونه دریافتی از دست و پا گیری و درد سر سازی را نیافریند و زنده نکند. در اینجا دو گونه نشستن خوب و درست را با دو نگاره ی زیبا می نمایانم و پیشنهاد می کنم. این دو گونه ی نشستن و ساز را در آغوش گرفتن، ساز را تا جایی که بایسته است بالا می آورد و در جایگاه خوبی می نشاند بگونه ای که در هنگام نواختن به کمترین نیرو برای نگاهداری ساز در جای بایسته و شایسته اش نیاز باشد.

 

گونه نشستن خوب با تار روی زمین

یکی از زیباترین گونه ی نشستن هنگام تار نواختن روی زمین را در نگاره ی بالا می بینید. این نگاره را سالهای پیش در یک مهمانی سرکار خازنی گرامی که از آمریکا برای دیدار خانواده به ایران آمده بود هنگامی که دلتنگی مادرم برای محمد رضا لطفی را دید به خانواده پیشکش کرد. خوب است اینجا یادآوری کنم که سخت پیشنهاد می شود که نوازندگان و خوانندگان شاخه ای که در آن چیره دستی بایسته را ندارند را به زبردستان آن شاخه ی هنری واگذارند چرا که این کار گونه ای سپاسگزاری از تلاشهای هنرمندان دیگری است که در یک شاخه ی هنری سالهای سال تلاش کرده اند و به جایگاه و توانایی بالایی رسیده اند و اینکه روی دادن پی در پی چنین رفتارها و کردارهایی خواسته و یا نا خواسته سرانجامی جز گمراه کردن و پایین آوردن چشایی هنری مردمان هنردوست ندارد. اینکه نوازنده ای برجسته با آوای ناخوش خوانندگی کند و مانند آن هیچ دستاوردی در بالندگی هنر و فرهنگ نخواهد داشت. و هم در آموزش نیز چنین رفتاری شایسته نیست که برای نمونه نوازنده ی یک ساز به آموزش آواز بپردازد.

 

گونه نشستن خوب با تار روی صندلی

گونه ی دوم زمانی است که روی صندلی نشسته ایم و همچنانکه می بینید در اینجا نیز ساز تار به اندازه ی بایسته بالا آمده و در جایگاه خوبی نشسته است به گونه ای که نوازنده بایسته نیست که روی ساز خم شود و ساز به خوبی در مهار و فرمان نوازنده است. شاید این دو گونه از نشستن از درست ترین و زیباترین گونه ها باشند ولی هر کس به فراخور ساختار و ریخت تن خود می تواند درخورترین گونه را بیابد. آن چیزی که شایسته و بایسته است این است که تا جایی که می شود برای بهتر نشستن و در آغوش گرفتن ساز تلاش کنیم.

در ورزش تار هر کدام از هنرهای نوازندگی را با تندی کم و باریک بینی بالا می نوازیم اینگونه است که اندیشه ی ما زمان بسنده ای برای دریافت و پردازش چنین هنر نوازندگی ای را دارد و با گذر زمان این هنر را می توانیم تند تر بنوازیم آنهم گام به گام تا جایی که نیاز داریم و نه بیشتر.

همچنین سختی زخمه زدن نیز باید خود آگاهانه باشد. در آغاز با زخمه های نرم و سپس با بیشتر کردن سختی زخمه ها به آن اندازه ای از سختی و جان داری که نیاز است زخمه می زنیم. این که زخمه های گوناگون سختی های گوناگون دارند نکته ای روشن است پس باید با بالا بردن باریک بینی موسیقایی و تیز شنوی اندازه ی سختی زخمه ها را دریافت که از تباه کردن نیرو دوری کنم و اینکه به گفتار شیواتر و زیباتر موسیقایی و هنری دست یابیم.

خوب است نوازندگان تار آگاه باشند که نیروی نواختن زخمه ی جان دار و نیرومند ریشه در ماهیچه های بزرگ دست و سنگینی دست دارد همان است که در ورزش زخمه در آغاز دامنه ی گردش و چرخش زخمه بیشترین اندازه ی خود را دارد و با گذر زمان به فراخور نیاز نوازنده این چرخش کوچکتر می شود. در اینجا دست بخشی از بدن ما است که از شانه تا سر انگشتان را دربرمی گیرد. باید آگاه باشیم که مچ و انگشتان دست که زخمه را نگاه می دارند کار راهبری زخمه به سوی تارهای درست و اندازه ی نیرویی که زخمه در انگشتان دست جای می گیرد را انجام می دهند.

خوب است نوازندگان تار آگاه باشند که نیروی نواختن زخمه ی جان دار و نیرومند ریشه در ماهیچه های بزرگ دست و سنگینی دست دارد همان است که در ورزش زخمه در آغاز دامنه ی گردش و چرخش زخمه بیشترین اندازه ی خود را دارد و با گذر زمان به فراخور نیاز نوازنده این چرخش کوچکتر می شود. در اینجا دست بخشی از بدن ما است که از شانه تا سر انگشتان را دربرمی گیرد. باید آگاه باشیم که مچ و انگشتان دست که زخمه را نگاه می دارند کار راهبری زخمه به سوی تارهای درست و اندازه ی نیرویی که زخمه در انگشتان دست جای می گیرد را انجام می دهند.

یکی از زمینه هایی که در آموزش تار بر آن پافشاری می شود که شاید دیگر درست نباشد همانا بسندگی به کمترین اندازه از جا به جایی و یا جنبش انگشتان هنگام انگشت گذاری و پنجه کاری است. پس در اینجا زمینه ی سخن ما روی چگونگی جنبش انگشتان و نهادن و برداشتن آنها هنگام نواختن است. در سالهای گذشته ی نزدیک دیگر این نگره در بسندگی به کمترین جنبش، آن جایگاه پیشین را ندارد و چه بسا در جاهایی مایه ی پدید آمدن آسیب به نوازندگان شده است. اینکه گفته می شود زمانی که انگشت شماره ی کوچکتر برای نمونه انگشت اشاره روی دسته ی ساز نهاده شده و ما می خواهیم نوای پس از آن را با انگشت شماره ی بزرگتر که در اینجا برای نمونه انگشت میانی است بنوازیم نباید انگشت شماره ی یک را رها کرد و باید همچنان پشت پرده خوابیده و همانجا بماند پنداری پیشنهادی نادرست و شاید ویرانگر است. درست آن است که بر پایه ی نیاز تا جایی که می شود ماهیچه ها رها شوند و دچار کشیدگی نا بجا نشوند این وارون روش و دستور بسندگی به کمترین اندازه از جنبش است. بهتر آن است که انگشتان به سوی پرده دلخواه جنبانده شوند و نه اینکه با کشیدگی ماهیچه ها انگشت را به پشت پرده ی دلخواه برسانیم. یا که دست کم تا جایی که می شود از کشیدگی بیهوده و نابایسته ی ماهیچه ها پرهیز کرد بویژه هنگامی که زمان کشیدگی دراز است و یا که کشیدگی در شماره های بسیاری پشت هم انجام می شود.

هر گونه رنگارنگی در ورزش تار و دور شدن از یکنواختی، ورزش تار را خوشایند تر خواهد کرد.

در ورزش تار می توان با گنجاندن هنرهای نوازندگی در چهارچوبهای آهنگین ورزش تار را خوشایند تر و گواراتر نمود. برای روشن تر نمودنِ خواستم اینجا تنها یک ریخت و گونه از یک چهارچوب آهنگین را می آورم. بر نوازنده است که خود با آفریدن گونه ها و ریختهای دیگر از این ساختار آهنگین به ورزش سازش رنگارنگی ببخشد.

نمونه ای از ساختار آهنگین برای زخمه ی تک
چرخه ی چهارتایی

زخمه ها:
راست . راست . راست . چپ
دیرَند:
یک کوبه . یک کوبه . یک کوبه . یک کوبه
نواها روی تارهای دست باز زیرین:
بم . سپید . سپید . سپید

ردیف موسیقی دستگاهی چه سازی و چه آوازی و نواخته های رامشگران برجسته ی موسیقی دستگاهی سرچشمه ی بزرگی برای یافتن و گسترش هنرهای نوازندگی هستند بویژه که همراه است با کاربردی زیبا در نواخته و یا خوانده ی یک خنیاگر. روشن است که شایسته و زیبا نواختن هنرهای نوازندگی خواست پایانی ما نیست بسا که ابزاری است در دست ما برای پیاده کردن هنر موسیقی آفریده شده، روی ساز.

یک پیشنهاد دیگر نیز این میتواند باشد که یک بازه ی زمانی کوتاه برای نمونه سد و هشتاد آنْ یا دَم که برابر با سه باریکه ی زمانی است را برگزینیم و یک هنر نوازندگی را در این بازه ی زمانی که می تواند همراه با یک ساختار آهنگین باشد بنوازیم. تنها باید یادآوری کنم در هنگام نواختن می توان تندی آن هنرنوازندگی را کمتر و بیشتر و یا بازه های زمانی سازنده ی آن را دراز تر و کوتاهتر کرد که هم دریافتی از یکنواختی در ما آفریده نشود و هم که گاه به مرز توانایی خود در نوازندگی این هنر نزدیک شویم و چه بسا گاهی هر چند کوتاه زمان مرز توانایی خود را گسترش دهیم .و هم میتوان سختی و استواری زخمه و پنجه را نیز آگاهانه کم و زیاد کرد. گونه ای به چالش گرفتن خود ولی با آگاهی و هوشیاری. و هرجا بایسته بود کوتاه درنگی می کنیم و یا چیزی دیگر می نوازیم و دوباره به هنر نوازندگی نخستین باز میگردیم زیرا خواست ما بیشتر در کانون و هسته ی ورزش کنونی جای دادن هنر نوازندگی ای است که برای این بازه ی زمانی برگزیده ایم.

دست آورد یک پژوهش نشان می دهد که هر چه نوازنده زبردست تر است بازه ی زمانی میان گرفتن پرده و یا خواباندن انگشت روی سیم و به لرزه درآوردن آن سیم و یا آن نوا کوتاهتر است. نباید فراموش کرد که هیچ گاه این رو کار در یک آن روی نمی دهد تنها اینکه چنان بازه ی زمانی میان انجام دادنشان کوتاه است که ما آن را دریافت نمی کنیم. پیش کشیدن این دست آورد برای این است که یادآوری شود که برای نوازندگی با زبردستی باید که به گونه ای هماهنگی میان زخمه و پنجه رسید و هر دوی این توانایی را با گذر زمان و در کنار هم بالا برد، چرا که هر گونه ناهماهنگی میان این دو از زیبایی و خوش آهنگی نوازندگی می کاهد و برای رسیدن به آن همیشه نیاز به شکیبایی و پیش بردن آرام زبردستی به جایگاه بالاتر و ورزش تار از تندی کم به تندی بیش است.

 

پیشنهادهایی برای ورزش هنرهای نوازندگی

 

یادآوری می شود هر جا واژه ی کوبه به تنهایی آمده نشان گر یک کوبه است و هر جا سخن از انگشت گذاری نمی آید خواست ما نواختن تارهای دست باز است. هر جا شماره ای دیده می شود همان شماره ی انگشت گذاری است.

زخمه ی تک

برای ورزش زخمه ی تک پیشنهاد میشود با کندی کم و ریزبینی روی خوشْ نوایی و چگونگیِ نوایی که می آفرینیم پافشاری کنیم. چه گونه ای که زخمه می نوازیم و چه گونه ای که انگشت گذاری را انجام میدهیم. روشن است که در پایین دسته برای آفریدن نوای خوش و روشن سختی زخمه و انگشت گذاری دیگرگونه خواهد بود. نوازنده ی خوب با گذر زمان و پژوهش نواخته های نوازندگان برجسته ی گوناگون و به دست اوردن کارآزمایی و باریک بینی بایسته در شنوایی و دریافت چشایی موسیقایی بالا خواهد توانست که چگونه از زخمه و پنجه ی خود برای پیاده کردن آن چیزی که در اندیشه ی خود دارد بهره برد. برای نمونه گونه ی زخمه زدن روی تارهای زرد زمانی که می خواهیم نواهایی بنوازیم که بی زخمه زدن به تارهای واخوان و بم آفریده می شوند با زمانی که تارهای زرد را به همراه تارهای واخوان و بم به بانگ درمی آوریم دیگرگونه است. من در اینجا به جای نوانگاری باختر زمین که ما هم از آن بهره می بریم از واژگان برای روشن کردن نمونه ها بهره خواهم برد. آرزو که کار را برای خواننده ی گرامی سخت نکرده باشم.

نمونه ای از ساختار آهنگین برای زخمه ی تک
سه تا یکیِ آهنگین

(راست . راست . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه . کوبه)
(بم . سپید . سپید . سپید)

در آغاز می توان به تارهای دست باز بسنده کرد و سپس برای رنگارنگی ورزش تار و پرهیز از یکنواختی در جاهایی که می شود از نواهای بِگِرفت نیز بهره برد. برای نمونه در الگوی بالا می توان نواهای گوناگون را روی تارهای سپید پیاده کرد بگونه ای که به مانند یک آهنگ درآید. بهر روی برای زخمه ی تک می توان پاره های آوازی و نه آهنگین را نیز آزمایش کرد. پاره هایی آسان و ساده تنها برای ورزش آرام و ریز بینانه ی زخمه و سپس پنجه.

نمونه ای دیگر
چرخه ی هشت تایی

(راست . چپ) (راست . راست . چپ) (راست . راست . چپ)
(کوبه . کوبه) (کوبه . کوبه . کوبه) (کوبه . کوبه . کوبه)
(سپید . سپید) (سپید . سپید . سپید) (سپید . سپید . سپید)

دو تا یکی

یکی از هنرهای نوازندگی دوتایکی است که در گونه های رنگارنگ به کار می آید چه در پاره ها ی آوازی و چه در پاره ها ی آهنگین. دوتا یکی را می توان زیر گروه زخمه ی تک نیز به شمار آورد و شاید ورزش دوتایکی آهنگین بتواند به توانمند کردن زخمه ی تک نیز کمک کند. یک ساختار آهنگین که به گونه ای گسترده به کار میرود همان دو راست و یک چپ است. ولی گونه های دیگر نیز همانگونه که گفتیم هستند که شاید از آنها نیز سخن به میان بیاورم. برای نمونه راست چپ راست.

نمونه ای از دو تا یکی
دو تا یکیِ آهنگین

(راست . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه)
(زرد . سپید . سپید)

یادآوری . زخمه ی نخستین را میتوان روی سیم بم و یا سیم سپید نیز نواخت.

سه تا یکی

یکی دیگر از هنرهای نوازندگی سه تا یکی می باشد بنامیدش سه راست و یک چپ که یکی از گونه های پرکاربرد آن در پاره های آهنگین را در بخش زخمه ی تک آوردیم و اکنون نمونه ای دیگر را اینجا می نماییم.

یک نمونه ی آهنگین دیگربرای سه تا یکی

(راست . چپ . راست . راست)
(کوبه . کوبه . کوبه .کوبه)
(سپید . سپید . بم . بم)

نمونه ی دیگر برای سه تا یکی در فراز و نشیب کارکرد دارد بدین گونه که از یک نوا آغاز می کنیم تا چهارم بالایش و یا چهارم پایینش نواهای دیگر را پشت هم می نوازنیم

یک نمونه سه تا یکی بالارونده یا برشو

(راست . راست . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه .کوبه)
(سپید . سپید . سپید . سپید)
(انگشت شماره ی یک . یک . دو . سه)

روشن است که این تنها یک نمونه است اگر از نوای دست باز آغاز کنیم انگشت گذاری دیگرگونه میشود یا که از سیم زرد آغاز کنیم و دنباله ی آن را روی سیم سپید بنوازیم نیز انگشت گذاری ها دیگرگونه خواهد بود. در ردیف علی اکبر خان شهنازی در جاهای بسیاری از این هنر نوازندگی بهره برده شده است.

یک نمونه سه تا یکی پایین رونده یا فروشو

(راست . راست . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه .کوبه)
(سپید . سپید . سپید . سپید)
(سه . دو . یک . یک)

ریز

همانگونه که میدانید گونه ی کهن نواختن ریز با یک تک راست که دیرند درازتر و زخمه ی نیرومندتر در سنجش با نواهای دیگر ریزدارد آغاز میشود. درباره ی ریز هم در آغاز دیرند زخمه های سازنده ی ریز بلندتر و با گذر زمان کوتاهتر خواهند شد تا به ریزی که خواست ماست برسیم. پس از روان شدن نواختن ریز تلاش خواهیم کرد ریز را روی نواها یا پرده های پایین دسته ورزش کنیم و با نوایی تا جایی که میشود خوش نوا.

یک پیشنهاد برای ورزش ریز میتواند اینگونه باشد که تک نخستین را روی سیم های بم و واخوان بنوازیم و دنباله ی ریز را روی سیم های سپید یا که تک کوتاهی به مانند نوای زینت یا پیشای روی سیم های بم و واخوان بنوازیم و ریز را روی سیم های سپید پیاده کنیم اینجا نیز میتوانیم ساختاری آهنگین به این ورزش بدهیم. نمونه ی دیگر بهره بردن از سیم های زرد به جای سیم های بم و واخوان که در پایان، بخشی از ورزش ما به راستی به مانند نواختن یک پاره ی موسیقایی می شود نه یک ورزش تنها.

نمونه ای برای ساختار آهنگین: ساختار این پاره ی آهنگین چهار کوبه ای است یک چپ به سیمهای سپید به اندازه ی یک کوبه و سپس دو راست روی سیم بم در کوبه ی دوم می گنجانیم و دو راست دیگر که هر کدام در یک کوبه گنجانده میشود (چپ . راست راست . راست . راست) و چرخه ی دوم با ریز خواهد بود بدین گونه که ریز به اندازه ی دو کوبه روی سیم سپید و سپس دو راست دیگر روی سیم بم هر کدام به اندازه ی یک کوبه و همین گونه میتوان گونه های دیگری از این ساختار آهنگین را آفرید و هنرهای نوازندگی را در آن گنجاند. یادآوری می شود که در آغاز برای آسانی کار بهتر است ریز همه ی چرخه ی آهنگین را بپوشاند بنامید ریز چهار کوبه ای و با گذر زمان می توان ریز دو کوبه ای و چه بسا ریز یک کوبه ای نیز آزمایش کرد.

نمونه ای برای ساختار آهنگین
که ساخته و پرداخته ی اندیشه ی من است

پاره ی آهنگین چهارکوبه ای
(چپ . راست راست . راست . راست)
(سپید . بم بم . بم . بم)

(ریز دوکوبه ای . راست . راست)
(سپید . بم . بم)

نمونه ی دیگر با ریز کوتاهتر
(ریز . راست راست . راست راست)
(سپید . بم . بم . بم)

نمونه ای دیگر که مانندی به نمونه ی بالا دارد
(نوای زینت یا پیشای و ریز کهن . راست . راست)
(دو کوبه . کوبه . کوبه)
(نوای زینت روی بم و ریز کهن روی سیم های سپید . سپید . سپید)

درآب

برای نواختن درآب، بهتر است که ارزش زمانی نواهای سازنده ی هر درآب را بلند تر بگیریم تا درآبی بی کم و کاست و با نوای خوب بیافرینیم.یک روش برای ورزش آسان تر درآب اینست که در یک چهارچوب آهنگین کند درآب را بگنجانیم. سپس میتوان گام به گام هم ارزش زمانی نواهای سازنده ی دراب را کوتاهتر کرد و هم ارزش زمانی نواهای سازنده ی الگوی آهنگین ورزش درآب.

خوب است که یادآوری کنم در هنگام ورزش درآب زمانی که کمی نواختنش آسان تر و روان تر شد میتوان به پایین دسته رفته و به خوش نوا بودن نواهای پایین دسته نیز پرداخت این هم ورزشی میشود برای خوش نوا نواختن پرده های پایین دسته که کمی دشوار تر از پرده های میان دسته و بالا دسته هستند.

نمونه ای آهنگین: پس از نواختن درآب روی سیم های سپید به اندازه ی ارزش زمانی آن یک تک بر روی سیم های زرد و سپس به اندازه ی همان ارزش زمانی یک تک بر روی سیم های بم و واخوان می نوازیم و نواختن این چرخه ی آهنگین را با همین چهارچوب روی پرده های دیگر سیم های سپید نیز دنبال می کنیم.

نمونه ی یاد شده
(درآب . راست . راست)
(کوبه . کوبه . کوبه)
(سپید . زرد . بم)

پس از آن میتوان چهارچوب آهنگین را دو بخشی کرد یک زخمه ی درآب به سیم های سپید و یک تک یا به سیم های زرد یا به سیمهای واخوان و بم. یا که دو نوای آغازین چهارچوب آهنگین سه تایی را با درآب نواخت. در دنباله ی این ورزشها میتوان زخمه ی نخستین که درآب است را روی سیم های زرد نواخت و دو تک یا یک تک دیگر را روی سیم های واخوان و بم نواخت. روشن است که سیم های زرد میان سیم های سپید و سیم های واخوان و بم جای گرفته اند و همین داستان برای نواختن دراب ما را دچار تنگنا میکند همین است که بهتر است ورزش درآب را در آغار روی تار های سپید و چه بسا روی تارهای بم و سپس روی سیم های زرد نواخت و در پایان میتوان چهارچوبهای آهنگینی ساخت که همه ی نواهای آنها با زخمه های درآب نواخته شوند.

یک نمونه ی خوب برای ورزش درآب همان است که در گوشه ی زنگ شتر دستگاه همایون و راست دیده میشود درآب و تک.

نمونه ی دیگر تک و درآب است که در فراز از نوایی به نوای دیگر به کار برده میشود به مانند آنی که در گوشه ی نغمه ی دستگاه نوا از گنجینه ی جناب میرزا آمده است

یکی از دشوارترین گونه های درآب درآبی است که علی اکبر خان شهنازی مینوازد و آن آمیختن درآب با کندن یا اشاره ی به بالا و پایین است یا میتوان آن را درآب بازه ی سوم نیز نامید که در آن نوای دوم درآب بازه ی سوم نوای آغازین یا پایانی درآب می باشد. برای نمونه گوش دهید به گوشه ی نی داوود در دستگاه همایون از گنجینه ی جناب میرزا. گونه ی کهن تر این هنر نوازندگی به جای درآب تنها یک تک با کندن داریم که مرتضی خان نی داوود آن را بسیار زیبا نواخته است در تار سرکار جلیل شهناز نیز به زیبایی شنیده می شود.

تریل

تریل که می توان آن را لرزش و یا جنبش میان دو نوای گوناگون نیز نامید و یا چه بسا بسامد میان دو نوای گوناگون، یکی دیگر از هنرهای نوازندگی پرکاربرد است. تریل ساده شاید برای آغاز کار بهترین گزینه باشد. نمونه های چنین هنری این چنین است: تریل از روی تارهای دست باز که می شود تریل میان نوای دست باز و نوای پسینش یا گاهی نوای سوم بالاترش. دیگری با انگشت یکم و انگشت دوم و یا انگشت دوم و سوم. تریل بازه ی سوم نیز می تواند گونه ی دیگری از ورزش این هنر نوازندگی باشد. برای نمونه تریل از دست باز که در آن نوای دوم تریل با انگشت دوم خواهد بود و یا از انگشت یکم که در آن نوای دوم تریل با انگشت سوم گرفته می شود.

تریل وارون هم گونه ی دیگری از تریل است که نوای نخستین نوای بالاتر یا زیرتر است و نوای دوم نوای پایین تر یا بم تر. بویژه در تریل کند که گاه با اشاره همراه است بسیار کاربرد دارد. جستجو کنید نمونه های زیبای آن را در گنجینه ی جناب میرزا.

یکی از نمونه های زیبای هنر نوازندگی چهچه ی بلبلی است که از تریل های چهارنوایی درست شده است. این تریل می تواند درجا، پایین رونده و یا بالارونده باشد. و هم که آمیزه ای از آنها باشد. بسته به نوازنده است که چه راه روی موسیقایی را دوست دارد با این هنر نوازندگی انجام دهد. بخش درخوری از این هنر از تریل های بازه ی سوم ساخته شده است همان است که نیاز به انگشت سوم نیرومندی دارد. فراموش نکنید که انگشت سوم یا انگشتری در سنجش با انگشت اشاره یا نشان دادن و انگشت میانی ناتوان تر است همان است که هنگام ورزش با آن بایست دوراندیش بود و آگاه که آسیب نبیند. برای داشتن انگاره ای روشن از این هنر در دنباله ی این نوشتار نمونه هایی از آن را خواهیم آورد. گونه ی نواختن چنین هنری در تار یحیی خان زرپنجه به گونه ای ویژه شگفت انگیز است. گوش کنید به نوای ساز او در دستگاه ماهور که آن را در رویه ای که درباره ی ساز تار و چند تن از نوازندگان تار نوشته ام خواهید یافت.

نمونه ای از چهچه ی بلبلی در جا
(درآب . راست . راست)
(راست چپ راست چپ) (راست چپ راست چپ) و دنبال کردن همین الگو
(نوای پایه روی سیم سپید نوای پسین نوای پایه نوای پسین) (نوای پیشین نوای پایه نوای سوم بالا نوای پایه نوای پیشین نوای پایه نوای سوم نوای پایه) و دنبال کردن همین الگو
(انگشت دوم انگشت سوم انگشت دوم انگشت سوم) (انگشت یکم انگشت سوم انگشت یکم انگشت سوم) و دنبال کردن همین الگو
در اینجا همه ی نواها دیرند یکسانی دارند

نمونه ای از چهچه ی بلبلی پایین رونده یا فروشو
(راست چپ راست چپ) (راست چپ راست چپ) و دنبال کردن همین الگو
(نوای پایه روی سیم سپید نوای پسین نوای پایه نوای پسین) (نوای پیشین نوای پایه نوای سوم بالا نوای پایه نوای پیشین نوای پایه نوای سوم نوای پایه) الگوی دوم روی نوای پیشین نوای پایه است و همین الگو را یکی یکی روی نواهای بم تر یا پایین تر پیاده می کنیم تا به نوای دلخواه برسیم
(انگشت دوم انگشت سوم انگشت دوم انگشت سوم) (انگشت یکم انگشت سوم انگشت یکم انگشت سوم) و دنبال کردن همین الگو

گونه ی دیگری از هنر نوازندگی پرکاربرد که در آن هنر تریل گنجانده شده آنی است که کوتاهترین تریل به مانند چهچهه ی بلبلی در آن دیده می شود تنها اینکه در هر بخش سازنده ی آن یک بار تریل و پس از آن نواهای تک دیده می شود. در اینجا برای روشن تر شدن این هنر نمونه هایی از آن را خواهم آورد. نمونه ای از آن که در گنجینه ی موسیقی دستگاهی دیده می شود چهچهه ی پرپرستو یا پرپرستوک است که باز در گنجینه ی جناب میرزا فراوان دیده می شود.

نمونه ای در یک چرخه ی چهارتایی
(راست چپ . راست چپ . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه . کوبه)
(دوم سوم . دوم سوم . دوم . یکم)
(همه ی زخمه ها روی سیم های سپید نواخته می شود)

با گذر زمان این هنر نوازندگی تند تر نواخته میشود در یک کوبه دو راست و چپ داریم و در کوبه ی دیگر راست و چپ پایانی. در جابجایی این هنر نوازندگی روندی فرو شو دارد که در تار به سوی بالای دسته جابه جا میشود. این نمونه را می توان برای راه روی به سوی نواهای بم تر به کار برد یا که درجا نواخت.

نمونه ی دیگر که مانندی ای به نمونه ی پیشین دارد روندی به سوی پایین دسته در جا به جایی دارد یا که در جا نواخته شود.

نمونه ای دیگر در یک چرخه ی چهارتایی
(راست چپ . راست چپ . راست . چپ)
(کوبه . کوبه . کوبه . کوبه)
(یکم دوم . یکم دوم . دست باز. یکم)
(همه ی زخمه ها روی سیم های سپید نواخته می شود)

همین نمونه را می توان به یک نوا بالاتر جابه جا کرد و روشن است که یک شماره به شماره ی انگشت گذاری ها افزوده خواهد شد. برای نمونه به جای یکم و دوم می شود دوم و سوم. تنها یادآوری می کنم که برای جا به جایی بهتر است انگشت گذاری بدین گونه دگرگون شود: (دوم و سوم . دوم و سوم . یکم . یکم) و اینگونه است که آماده ی نواختن همین هنر در یک پرده ی زیر تر می شویم.

اشاره

اشاره ی ساده که میشود زخمه به یک نوا و اشاره به نوای بالاتر یا پایین تر که به بالاتر با خواباندن انگشت دیگر روی نوای بالاتر پدید می آید و اشاره به پایین تر با برداشتن انگشتی که نوای نخستین روی آن نواخته شده و روشن است که انگشت با شماره ی کوچکتر روی نوای پایین تر جای دارد تا نوای پایین تر به گونه ای شنیده شود. پس یک زخمه می زنیم و دو نوا شنیده میشود.

اینجا می خواهم نا همسو با کم و بیش همه ی نوشته هایم درباره ی برابرپارسی واژه ی اشاره سخنی به میان نیاورم. اشاره را در جاهایی تکیه نیز نامیده اند و از سویی گونه ای لِگاتو یا به هم پیوسته نواختن بی اینکه شکاف یا گسستگی میان نواها پدید آید نیز به شمار می آید.

اشاره ای دیگر که اشاره به بالا و پایین و یا اشاره به پایین و بالا است نیز بسیار کاربرد دارد بدین گونه که یک زخمه داریم و سه نوا شنیده می شود و اینکه از یک نوا آغاز می کنیم و به همان نوا باز می گردیم. اشاره به بالا و پایین که با تندی بالا انجام شود کندن نیز نام میگیرد که گونه ای زیبا از آن در نشیب از یک نوا به چند نوای پایین ترش کارکرد دارد که در ساز علی اکبر خان شهنازی، مرتضی خان نی داوود و سرکار جلیل شهناز دیده می شود بدین گونه که جا به جایی با انگشت یکم انجام می شود و کندن یا اشاره به بالا و پایین را انگشت سوم انجام می دهد.

یک نمونه ی زیبا برای ورزش اشاره که بسیار پرکاربرد و زیبا است و گونه ای چهچه نیز به شمار می رود این است

(اشاره . تک . تک . تک)
(کوبه . کوبه . کوبه . کوبه)
(اشاره به بالا از نوای نخستین با راست . چپ روی نوای نخستین . راست روی نوای پایین تر . راست دیگر روی نوای بازه ی سوم پایین تر)
(اشاره با انگشت سوم از انگشت دوم . انگشت دوم . انگشت یکم . انگشت یکم)

تا اینجا تلاش کردم انگاره ای از چند هنر نوازندگی و پیشنهادهایی برای ورزش بهتر و درست تر تار را به نمایش بگذارم. به همین چند بند بسنده می کنم و شاید در آینده این نوشتار را گسترش دهم. آرزو که برای شماری از خوانندگان و دوستداران ساز تار بهره ای داشته باشد.

یادآوری می نمایم که نوشتار بالا ریشه در دیده ها و شنیده های زندگی موسیقایی من دارد. اگر که برای شما خواندن این نوشتار سودمند بوده سپاسگزار خواهم شد که با تماشای پویا نگاره های کوتاه زیرین و یا فشردن دکمه ی خوشم می آید و هم رسانی کارهای من مرا خرسند نمایید.

 

نوای تار و ایران

پویا نگاره های کوتاهی از دیدنی های ایران همراه با نوای تار
نوازندگی تار از پرهام ناصح پور در آواز ابوعطا
تماشا کنید!

ایران