گستره ی جغرافیایی ایران کهن

نمونه ای از نگاره ی سرزمین ایران در زمان شاهنشاهی اشکانی، تنها برای نشان دادن گستره ی جغرافیایی ایران در روزگاری دیگر


نام های پاره های موسیقایی

در موسیقی دستگاهی ایران


پیشگفتار

در این رُویه تلاش خواهم کرد که روشنگری های کوتاهی درباره ی نامهای موسیقایی انجام دهم، که در بر گیرنده ی نام دستگاه ها، آوازها، گوشه ها و مایه های به کار رفته در موسیقی دستگاهی ایران است. تلاش من این خواهد بود که داده هایی را به دست دهم که یقین دارم درست هستند همان است که تلاش خواهم کرد از سرچشمه های شایسته ای بهره برم ولی نباید فراموش کرد که گونه ی کار من به بایست به مانند یک کار پژوهشی نیست. پژوهش درست، راه و روش ویژه ی خود را دارد و من در اینجا بیشتر کار را با روش خود پیش می برم هرچند که می تواند نوشتاری سودمند و ارزمند باشد. و نکته ی پایانی اینکه چیدمان نامها بر پایه ی بند واژه های نویسه ی زبان پارسی خواهد بود.

دوست دارم این نکته را نیز گوشزد کنم که در آغاز خواست من بیشتر نمایاندن گستره ی جغرافیایی نامهای موسیقایی موسیقی دستگاهی ایران بوده که از این راه پیوند موسیقی دستگاهی ایران را با گستره ی فرهنگی جغرافیایی ایران بزرگ نشان دهم ولی پس ها با خود اندیشیدم که به واژه های ناجغرافیایی نیز بپردازم.

سیاهه ی نام های موسیقایی


آذربایجانی

گوشه ایست در دستگاه ماهور. پیرامون ریشه ی واژه ی آذربایجان گفتاری کوتاه می آورم زیرا که با نامگذاری ساختگی کشور نوپای بالای رود ارس به دست روسها و با واژه ی آذربایجان گونه ای گمراهی در اندیشه ها پدید آمده است. سرزمینی که اکنون نام جمهوری آذربایجان را به آن داده اند در زمان کهن و در ریشه اران نام داشته است. و آذربایجان در ریشه به آن بخشی از سرزمین ایران می گفته اند که در پایین رود ارس جای دارد. هر چند نباید فراموش کرد که سرزمین اران خود نیز بخشی از جغرافیای فرهنگی آذربایجان است و بیشتر مردمان آن به زبان آذربایجانی گویش می نمایند. در گنجینه ی درویش خان گوشه ی آذربایجانی در دستگاه شور نیز آمده است ولی من بررسی نکرده ام که آیا این گوشه پیوندی با گوشه ی آذربایجانی در دستگاه ماهور دارد یا که نه.


برداشت

گوشه ای در دستگاه ماهور که در ردیف گردآوری شده ی موسی خان معروفی دیده می شود. در آنجا از درآمد با روندی بر شو یا بالانده به هشتم درآمد می رسد و پس از کمی نواپردازی در آنجا با روندی فروشو یا پایین ررونده به دوم بالای درآمد رسیده و در پایان روی نوای پایه ی درآمد کار را به پایان می رساند. چرایی نمایاندن این گوشه برای اینست که روند جنبش و راه روی نواها تا اندازه ای مانندی ای به گوشه ی برداشت در موسیقی دستگاهی آذربایجانی دارد. در آنجا برداشت گوشه ی آغازین یک دستگاه می باشد که بر پایه ی هشتم بالای درآمد کمی نواپردازی می کند و پس از شناساندن پرده های درآمد یک دستگاه با روندی فروشو به درآمد می رسد. پس از برداشت گوشه ی مایه که همان کارکرد درآمد را در موسیقی دستگاهی ایران دارد نواخته می شود. شاید بتوان گفت که مایه در اینجا همان مایه ی درآمد است. واژه ی برداشت در اینجا با تونما و درون مایه ی دریافت برابری و همپوشانی دارد. از آنجایی که برداشت در موسیقی دستگاهی آذربایجانی در آغاز روی هشتم درآمد پافشاری می کند با آوای بلند و زیر شنونده را به خود می کشد و پرده های درآمد هر دستگاه یا آواز را می نمایاند همان است که می توان آن را دیباچه ای کوتاه که پیش از درآمد می آید دانست و نام برداشت درخور این گوشه است. واژه ی نوای پایه پیشنهاد من است.


بیات

واژه ی بیات در موسیقی دستگاهی ایران پیشوندی است در شماری از نامهای موسیقایی چون بیات ترک، بیات اصفهان، بیات عجم، بیات کرد و بیات راجه. نکته ی درخور اینکه نامهایی که پس از بیات آمده اند و یا در پیوند با آن هستند همگی نشانگر گروهی از مردمان هستند همان است که برای من واژه ی بیات می تواند با دو درون مایه برابر باشد یکی گروهی از مردمان، ایل و یا دودمان و دیگری آنگونه که گفته شده بیات ها گروهی از مردمان ترک بوده اند که به سرزمینهای گوناگون کوچ کرده و نامهای گوناگون به خود گرفته اند به مانند بیات ایروان و یا بیات نیشابور. ولی در باره ی ویژه ی ما آمیزش بیات با نامهای گروهی از مردمان به گونه ای برابر با موسیقی و یا فرهنگ موسیقایی گروهی از مردمان است که آن موسیقی نیز بخشی از یک فرهنگ موسیقایی گسترده تر است، برای نمونه بیات اصفهان موسیقی در پیوند با مردمان جغرافیای اصفهان است و یا بیات راجه موسیقی در پیوند با مردمانی از گستره ی فرهنگی هندوستان است. در آنندراج و غیاث، بیات را شعبه ای از موسیقی نامیده اند.


دَناسِری

گوشه ای در دستگاه همایون است و دگرگون شده ی واژه ی دهناسری. در آنندراج و غیاث اللغات چنین آمده که عمل گیسو نوایی است از موسیقی که به هندی دهناسری گویند. اینگونه که پیداست گویش درست این واژه دْهَناسَری است. این نکته از نوشتاری پیرامون امیر خسرو دهلوی و موسیقی است به نام امیر خسرو اور موسیقی. دهناسری یا دهناشری امروزه نیز نام یک راگْ در موسیقی هندوستان است.


راست پنجگاه

نام دستگاهی از هفت دستگاه موسیقی ریشه دار ایرانی است که از دو واژه ی راست و پنجگاه ساخته شده است. دستگاه راست پنجگاه را دستگاه راست نیز می توان نامید چرا که واژه ی پنجگاه به یک گوشه از این دستگاه برمی گردد و با نبودن آن کنار نام راست چیزی از درون مایه ی این دستگاه کاسته نمی شود. مهدی قلی خان هدایت نیز در مجمع الادوار از چسباندن واژه ی پنجگاه به نام دستگاه راست در شگفت است. شاید یادآوری یک نمونه ی دیگر از موسیقی دستگاهی آذربایجانی در این باره روشنگر باشد. یکی از دستگاه هایی که در موسیقی شهری آذربایجانی دیده می شود دستگاه نوا نیشاپور نام دارد که در اینجا نیز واژه ی نیشاپور که همان گوشه ی نیشابورک از دستگاه نوا است به آن پیوست شده است به همین گونه نیز پنجگاه که گوشه ای مهین از دستگاه راست است به نام این دستگاه پیوست شده است.


فِیْلی

گوشه ایست در دستگاه ماهور و در آواز ترک نیز خوانده و نواخته شده است. واژه ی فیلی پیوند دارد با مردمانی در باختر ایران و خاور کشور کنونی عراق. این گستره ی جغرافیایی به دو پاره بخش شده است که یکی پیشکوه نام دارد و دیگری پشتکوه. کبیر کوه میان این دو بخش جای دارد و آنها را از هم جدا می کند. مردمان در پیوند با واژه ی فیلی به زبانهای کردی، لری و ... سخن می گویند. گفته می شود که بخشی از این مردمان نیز به سوی خاور ایران کوچ کرده و با مردمان قشقایی آمیخته شدند. گویا که واژه ی فیلی با فهلوی که رریخت عربی شده ی پهلوی است در پیوند است. پهله نام استانی در روزگار ساسانیان بوده که کم و بیش دربرگیرنده ی زاگرس میانی است که پس ها عرب ها پس از چیرگی بر این سرزمین آن را جبال با تونمای کوهستان نامیدند که همان عراق عجم است.

نوای تار و سرزمین ایران

تماشا کنید!
پویا نگاره های کوتاهی از دیدنی های ایران همراه با نوای تار
نوازندگی تار از پرهام ناصح پور در آواز ابوعطا